تلنگر
هرگاه که نمازت
قضا شد و نخواندی
دراین فکر نباش که
وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکر کن چہ گناهی را
مرتکب شدی که خداوند نخواست
در مقابلش بایستی!
?نماز راسبک نشماریم
هرگاه که نمازت
قضا شد و نخواندی
دراین فکر نباش که
وقت نماز خواندن نیافتی
بلکه!
فکر کن چہ گناهی را
مرتکب شدی که خداوند نخواست
در مقابلش بایستی!
?نماز راسبک نشماریم
?امام زمان علیه السلام میفرماید:
«لَوْ لا إِسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْض لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها؛
اگر طلب مغفرت و آمرزش برخى از شما براى یکدیگر نبود، تمام اهل زمین هلاک مىگشتند.»[1]
?شرح حدیث:
امام زمان علیه السلام در حدیثى طولانى خطاب به فرزند مهزیار، شیعیان را به استغفار و دعا در حقّ یکدیگر ترغیب مىکند؛ زیرا از آثار و برکات آن رفع عذاب از روى زمین و اهل آن است.
?از آیات قرآن استفاده مىشود که دو چیز عامل ایمنى زمین از عذاب الهى در این دنیاست:
1. وجود پیامبر صلّى الله علیه و آله؛ خداوند متعال مىفرماید: «ما کانَ اللّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فیهِمْ[2]؛ تا تو در میان مردم هستى، هرگز خداوند آنان را عذاب نخواهد کرد.»
2. استغفار؛ خداوند متعال مىفرماید: «ما کانَ اللّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ یَسْتَغْفِرُونَ[3]؛ خداوند آنان را در حالى که استغفار مىکنند، هرگز عذاب نخواهد کرد.»
?از این حدیث دو نکته استفاده مىشود:
1. گناه باعث هلاکت و عذاب مردم در همین دنیا مىشود.
2. استغفار سبب مغفرت است، خصوصاً اگر در حقّ همدیگر استغفار کنند.
?پی نوشتها:
[1]. دلائل الامامة، ص297.
[2]. سورهى انفال، آیهى 33.
[3]. همان.
منبع: شرح چهل حدیث از حضرت مهدى علیه السلام، على اصغر رضوانى، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم (1382).
✍قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان (عج)
⇦قدم اول: نماز اول وقت
⇦قدم دوم:احترام به پدرومادر
⇦قدم سوم:قرائت دعای عهد
⇦قدم چهارم: صبر در تمام امور
⇦قدم پنجم:وفای به عهدباامام زمان(عج)
⇦قدم ششم:قرائت روزانه قرآن
⇦قدم هفتم:جلوگیری ازپرخوری وپرخوابی
⇦قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه
⇦قدم نهم:غیبت نکردن
⇦قدم دهم:فرو بردن خشم
⇦قدم یازدهم:ترک حسادت
⇦قدم دوازدهم:ترک دروغ
⇦قدم سیزدهم:کنترل چشم
⇦قدم چهاردهم:دائم الوضو
?برای تعجیل در امر فرج سه
صلوات بفرستید?
✨﷽✨
?داستان واقعی پدر آیتالله سیستانی(ره)
✍حکایت شنیدنی خانمی که امام زمان عج در تشییع جنازه ش حاضر شدند
اسمش سید علی بود، سید علی سیستانی، پدر همین آیتالله سیستانی خودمان، ساکن مشهدالرّضا،با تقوا و پرهیزکار، نیت کرده بود چهل بار در چهل مسجد بصورت سیار زیارت عاشورا بخواند تا مولایش را ببیند،ختم زیارت را شروع کرد، گذشت و گذشت، هفته ی سی و نهم رسید، او اما به مرادِ دلش نه…
آخرهای زیارتِ هفته ی سی و نهم یا چهلم بود، حین زیارت متوجه نوری شد در یکی از خانه های اطراف مسجد، نوری نه از جنسِ این نورهایی که ما می شناسیم،بلند شد و از مسجد بیرون آمد، ردِّ نور را گرفت، رسید به خانه ای که درب آن باز بود،يا الله یا الله گفت و داخل شد، جنازه ای وسط اطاق روبه قبله خوابانده بودند،همین که وارد اطاق شد امام زمانش را دید، در بین آنهایی که اطراف میت ایستاده بودند، چشم در چشم شدند با حضرت، آقا با اشاره ی دست حالی اش کردند که صدایش را در نیاورد،که امام زمانش را دیده است…
? رفت سمت مولا، ایستاد کنارشان ،شانه به شانه، سلام و احوال پرسی کردند، آقا آرام در گوشش گفتند: «لازم نیست برای دیدن ما خودتان را به زحمت بیاندازید، مثل این خانم باشید، ما خودمان به دیدارتان می آییم، این خانم (اشاره کردند به جنازه ای که وسط اطاق بود) هفت سال در دوران کشف حجاب رضا خان از خانه بیرون نیامد تا یادگار مادرم فاطمه ی زهرا سلام الله علیها روی سَرش بماند…»
نگاهم کرد و لرزیدم خجالت می کشم از او
بگوئید عاشقت گفته: نگاهِ محشری داری…
?روایتی داستان گونه از تشرف آیت الله سید علی سیستانی
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】